گفتگوی ادیان و تاثیرآن بر کاهش ایران هراسی ( دکتر کارن خانلری)

تاریخ گفتگو و مباحثه را باید با تاریخ پیدایش بشر یکى دانست. شاید بتوان گفت که نخستین گفتگو بین هابیل و قابیل در مورد پذیرش و عدم پذیرش قربانى آنان به وجود آمده است. مباحثه میان ادیان با هدف به پیروزى رساندن اعتقادات خود از دیرزمان در جریان بوده است.

واژهٔ «دیالوگ» بزبان یونانی به معنی مکالمه یا گفت و شنود است. اگرچه در تاریخ عقلانی غرب، معنای غالب آن عبارت است از قطعه یا نوشتاری که در قالب گفتگو مطرح می شود. در تاریخ ادیان، گفتگو عمدتاً دربارهٔ مفهوم عقاید، شعایر و اخلاقیات، از نخستین مواجههٔ ادیان مختلف با یکدیگر صورت پذیرفته است.

امام رضا (ع) در قرن هشتم میلادی جلسات مفصل مناظره با روسای مذاهب گوناگون اسلامی، پیشوایان و علمای مسیحی، یهودی و زرتشتی و حتی افراد آتئیست داشته )نک: خادمی، فاطمه، و همکاران، راهبردهای تقریب ادیان و مذاهب در سیره رضوی با تأ کید بر مناظرات و احتجاجات، فرهنگ رضوی، سال( و روش آن حضرت در سازماندهی اخلاقی گفتگو، مسامحه گری بی بدیل و جمع بندی نتایج، در زمانهٔ خود شایان توجه است) نک: علی_بن_موسی_الرضا/ (https://fa.wikipedia.org/wiki.

گفتگوی بین ادیان به معنای گستردهٔ دیالوگ یعنی هم گفت و شنود کلامی و هم تبادلات نوشتاری، میان کلیسای حواری ارمنستان و اسلام دستکم از قرن دهم میلادی وجود داشته است. گریگور ماگیستروس، فیلسوف و عالم دینی ارمنی دیالوگ گسترده ای با منوشع فیلسوف مسلمان داشته و محورهای اساسی گفتگو را در دیوانی مشتمل بر 1064 بیت سروده است.

گریگور تاتواتسی فیلسوف ارمنی و اسقف اعظم کلیسای حواری ارمنستان در قرن چهاردهم میلادی نیز مباحثات و جمع بندی گفتگو با فلاسفهٔ اسلامی را در دیباچه ای بنام «کتاب پرسش»، در سال 1397م. گردآوری نموده است. گفتگوی تاتواتسی با علمای مسلمان شاید از آخرین گفتگوهای قرون وسطی بین کلیسای حواری ارمنستان و اسلام باشد، چون با استیلای امپراتوری عثمانی بر ارمنستان، بساط گفتگوی بین ادیان دستکم به مدت پنج قرن برچیده شد. و این به دلیل نوع نگاه ضد تسامحی دستگاه خلافت عثمانی به موضوع گفتگو بوده است.

اسقف بابکن گیوله سریان دانشمند و محقق ارمنی در سال 1930م. در این مورد می نویسد: «تعصب و جزمگرایی در خلافت عثمانی بیداد می کرد. روح تسامح و تلرانس پیامبر اسلام و حضرت علی (ع) در قبال مسیحیت، در خلافت عثمانی، خصوصاً در دورهٔ ینی چری ها به بوتهٔ فراموشی سپرده شده بود. آنان که حتی از توان درک درست قرآن عاجز بودند، سرمست از ادعاهای برتری نژادی، با بی عتنایی کامل به غیرمسلمانان می نگریستند و مسیحیان را کافر (گیاوور) می نامیدند» (گیوله سریان، بابکن، اسلام در دستنوشته های ارمنی، وین، چاپخانهٔ مخیتاریان، 1930م.، ص 11-12).

بدین ترتیب از یک سو دادگاه های دهشت انگیز تفتیش عقاید در غرب و از سوی دیگر ظلمت فکری فراگیر خلافت عثمانی در مشرق زمین دست در دست هم داده تا روند گفتگوی بین ادیان را به مدت پنج قرن متمادی، تا قرن نوزدم میلادی متوقف سازند.

گفتگو با نیت دستیابى به بینشهای همگون و واکاوی ارزشهاى مشترک از قرن نوزدهم میلادی مورد توجه ادیان توحیدی قرار گرفته، و اهمیت پیامدهای سیاسی و اجتماعی آن روزبروز روشنتر می گردد.

یکی از نخستین تلاش های گفتگوی بین ادیان در اواسط قرن نوزدهم میلادی با هدف تعدیل مناقشات هندوان و مسلمانان صورت گرفته ولی به دلیل سوء ظن های ریشه ای متقابل، مؤثر و سازنده نبوده است.

در اواخر قرن نوزدهم تلاش دیگری برای تجمع رهبران دینی و مذهبی جهان با هدف تقریب و همبستگی انجام گرفت که محور عمومی آن مشترکات بین ادیان بود و نه افتراقات. اولین اجلاس از این دست، «پارلمان ادیان جهان» بود. پارلمان ادیان جهان بستری برای برگزاری همایشهای بین‌المللی در حوزه گفتگو و تعامل ادیان بود. ایده اولیه پارلمان ادیان به سال ۱۸۹۳ بازمی گردد. در این سال در شهر شیکاگو که میزبان نمایشگاه بین‌المللی با موضوع فرهنگ بود، برنامه ای حاشیه ای تحت عنوان «پارلمان جهانی ادیان»، به ابتکار فردی به نام «چارلز بونی» تشکیل شد و به بزرگترین کنگرهٔ نمایشگاه تبدیل گشت. «جان برانکارد» به‌عنوان نخستین رئیس کمیته عمومی پارلمان ادیان در همان سال منصوب شد (نک: https://en.wikipedia.org/wiki/Parliament_of_the_World%27s_Religions)
«محمد راسل وب» انگلیسی تازه مسلمان شده به عنوان نمایندهٔ مسلمانان، واعظ بودایی «دارما پالا» به عنوان نمایندهٔ بودیسم آسیای جنوب شرقی، «ویرچاند گاندی» به عنوان نمایندهٔ آئین جین و راهب هندو «کاناندا» به عنوان نمایندهٔ هندوئیزم به پارلمان دعوت شده بودند. نمایندگانی نیز از مذاهب گوناگون مسیحی در این اجلاس حضور داشتند.

اگرچه ایدهٔ «پارلمان ادیان جهان» نقش تعیین کننده ای در روند تحولات بعدی من جمله فجایع انسانی جنگ جهانی اول نداشت، ولی توانست بستری مهم برای گفتگوی بین ادیان، خصوصاً در سالهای پس از جنگ جهانی دوم به وجود آورد.

سید ابولفضل موسویان از مولفان دائره المعارف الکترونیکی «طهور» به نکتهٔ ظریفی در مورد گفتگوی بین ادیان و بکارگیری لفظ دیالوگ اشاره کرده و می نویسد: «غربی ها در آشنایی با دیگر سنت های دینی پشتکار بیشتری داشتند و علاوه بر این با پیدایش کلام آزاداندیشانه، بسیاری از اصطلاحات و موضوعاتی را که در دین غربی تشریح شده بود تعدیل و اصلاح گردید. قبل از جنگ جهانی اول مفاهیم غالب، «همدلی» و «صداقت» و «وفاداری» بود و اگرچه گفتگوهای (مناظرات) بسیاری صورت می گرفت اما در مورد هیچ کدام از آن ها کلمهٔ «دیالوگ» بکار نمی رفت» (موسویان، سید ابوالفضل، مقاله اسلام و گفتگوي ادیان، مجله نامه مفید شماره 16، tahoor.com/FA/Article/View/111851).

علی رغم تلاش هایی از قبیل تاسیس «مجمع بین الادیان» در سال 1931م. و یا «انجمن جهانی ادیان» در سال 1938م.، فضای گفتگوی بین ادیان در اثر اشاعهٔ ایدئولوژی های نفی نژادی یا طبقاتی همانند نازیسم، فاشیسم و کمونیسم در اروپا، به شدت مغشوش و مکدر و گفتمان گفتگو تبدیل به گفتمانی زاید و بی بهره گشته بود: در فاصلهٔ میان دو جنگ جهانی، در مباحثات مخالفین و اپوننت های عقیدتی به «دست نشاندگان نژاد پست» منسوب و یا «عامل بورژوازی و کاپیتالیسم» محسوب می شدند.

بعد از جنگ جهانی دوم، فجایع انسانی به وجود آمده در جنگ بسیاری از روشنفکران را برآن داشت تا افزایش سطح عمومی مبانی دینی و اخلاقیات و نیز با تبادلات فرهنگی، انسان ها به نوع دوستی تشویق شوند. یکی از از راه های ممکن، طبیعتاً گفتگوی بین ادیان بود. الهی دان و تاریخ نگار آلمانی فردریش هایلر یکی از متفکرینی است که در این خصوص در کنفرانس بین المللی توکیو در سال 1955م. اعلام کرد: «اگرادیان سعه صدر واقعی و همکاری متقابل را به خاطر انسانیت افزایش دهند، فصل نويی برای بشر آغاز خواهد شد» (نک: همان ماخذ).

سید ابولفضل موسویان گفتگوی بین ادیان در دورهٔ پس از جنگ جهانی دوم را، علی رغم جو بازدارنده ناشی از سیاست های امپریالیستی نوین غربی و تامگرایی توسعه طلبانهٔ شرقی، چنین ارزیابی می کند: «همکاری برای آماده کردن زمینهٔ ظهور این دوره، یکی از جالب ترین امیدهای دین پژوهی است، هرچند که دیگر محققان، این آرمان را چندان علمی نمی دانند» نک: همان ماخذ).

این امید دین پژوهی نسبت به اصل گفتگوی بین ادیان به بهترین وجه در جمهوری اسلامی ایران تبلور یافته و در محافل آکادمیک کشور نیز نهادینه شده است. به عنوان مثال در منشور دفتر گفتگوی ادیان دانشگاه ادیان و مذاهب، رویکرد ایدئولوژیک در قبال گفتگو چنین تبیین شده است: «گفتگوی ادیان راهی است بسوی حقیقت دینی نهفته در تمام ادیان که بر نگاه شمول گرا استوار است». در این منشور همچنین قید می گردد که گفتگو و روابط میان ادیان یک استراتژی است و نه تاکتیک (urd.ac.ir/fa/cont/1003).

ساموئل هانتینگتون در سال ۱۹۹۲م. طی یک سخنرانی نظریهٔ معروف خود: «برخورد تمدن‌ها» را مطرح و سپس در مقاله ای در سال ۱۹۹۳م. آنرا منتشر کرد. در تقابل مستقیم با این نظریه پسیمیستی هانتینگتون، رئیس جمهور وقت ایران در اواسط دههٔ 1990م. نظریهٔ «گفتگوی تمدن ها» را مطرح کرد و دکترین سیاسی برخاسته از آن در دستور کار دستگاه دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران وارد شد. این نظریهٔ در همان زمان نیز مورد استقبال اذهان عمومی جهان قرار گرفت.

حال اگر دین را عاملی مهم در تکوین و بنیان تمدن ها در نظرداشته باشیم، آنگاه از نظریهٔ «گفتگوی تمدن ها» طبیعتاً و به صورت منطقی می بایست گفتگوی بین ادیان را استنتاج نمود.

جمهوری اسلامی ایران در زمرهٔ نخستین کشورهایی است که به تحقق نظریهٔ «گفتگوی تمدن ها» از طریق گفتگوی بین ادیان در سطوح عالی پرداخته است. برهمین اساس سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی که در سال 1995م. تاسیس شده، نوعاً یک نهاد حکومتی است، که با چند زیرمجموعهٔ خود، گفتگوی بین ادیان را چه در سطح ملی و چه در سطح بین المللی سازماندهی می کند. ابوذر ابراهیمی ترکمان، رئیس این سازمان، اهداف آنرا از گفتگوی بین ادیان بدینسان جمع بندی نموده است: «تنها راه نجات بشر برای بازگرداندن آرامش به جهان، گفتگوست و تنها: حرکت در چارچوب آموزه‌های دینی می تواند صلح را تضمین کند» (icro.ir/index.aspx?fkeyid=&siteid=261&pageid=32248&newsview=718402).

از نظر نگارنده مقولهٔ بیان شده با مفاهیم بنیادی آموزه های انجیلی انطباق ماهوی دارد که می فرماید: «در ابتدا کلام بود و کلام نزد خدا بود. همه چیز از آن آغاز شد و بدون آن چیزی که وجود دارد نمی بود. و زندگی از آن شروع شد» (انجیل هوانس، سورۀ 1، آیات 1 تا 4).

سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی تاکنون صدها نشست و کنفرانس علمی با کلیساهای گوناگون ارتودوکس، کاتولیک و پروتستان در دهها کشور برگزار نموده است.

تاکنون فقط هشت دور گفتگوی دینی اسلام و مسیحیت ارمنی حوزه سيليسی حول محور های گوناگون در تهران و بیروت انجام یافته است. لازم به توضیح است که کلیسای حواری ارمنستان، نوعاً زیرمجموعهٔ کلیساهای ارتودوکس بوده و دارای دو حوزه جاثلیق نشین: حوزهٔ اجمیازین در ارمنستان و حوزهٔ سیلیسی در لبنان می باشد. همکاری مستمر سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی و حوزهٔ سیلیسی کلیسای ارمنی، بخودی خود بر اصولی ترین و ماندگارترین گفتگوهای بین اسلام و مسیحیت دلالت داشته و از چند جهت حائز اهمیت است:

- ارمنستان کهن ترین کشور مسیحی جهان است که در آن از سال 301م. آموزه های عیسی مسیح به عنوان دین رسمی کشور پذیرفته شده است. لازم به ذکر است که امپراتوری روم پنج سال پس از ارمنستان در سال 306م. مسیحیت را به عنوان دین رسمی کشور پذیرفت. از این منظر قدمت و جایگاه کلیسای حواری ارمنستان منحصر به فرد است و گفتگوی دینی با این کلیسا قطعاً از اعتبار خاصی برخوردار می باشد.
- ارامنه به دلیل نسل کشی 1915م. بدست حکومت عثمانی و در اثر آن حدود یک و نیم میلیون قربانی و بیش از هشتصد هزار مهاجر اجباری، دارای دیاسپورا یا جوامع خارج از موطن آبا و اجدادی گسترده ای در جهان می باشند. بدین ترتیب ارامنه دارای جوامع سازمان یافته در بیش از شصت کشور و در پنج قارهٔ جهان هستند. از این دیدگاه نیز گفتگوی دینی و ارتباط با کلیسای حواری ارمنستان دارای مقیاس سیاسی و ابعاد راهبردی سترگی است.

موضوع دیگری که مایلم در خصوص اصل گفتگوهای دینی در کشورمان قید کنم آن است که نگرش راهبردی به گفتگو در مذهب شیعه به دلایلی که عنوان شد و آنها را می بایست در مجموعه سنت ها، قرائت ها و قابلیت های تاریخی، عقیدتی و علمی برگرفته از آموزه ها، بینش ها و منش های امامان شیعی جمع بندی نمود، قادر است بستری پایدار، شرایطی مطلوب و فضایی مساعد را برای پیشگیری، تعدیل و کنترل بسیاری از فجایع انسانی، ناملایمات سیاسی و استعمار را در منطقه و جهان رقم زند.
از سوی دیگر به دلیل همسایگی تاریخی ایران و ارمنستان، مشترکات عدیدهٔ فرهنگی و شناخت متقابل ارامنهٔ مسیحی و ایرانیان شیعی، گفتگوی بین ادیان این دو نحله از مسیحیت و اسلام می تواند اهدافی راهبردی از جمله همکاری های موثر برای برقراری صلح در منطقه، مبارزه با بنیادگرایی افراطی و تروریسم و تلاش در راه کاهش موج ایران هراسی به عنوان حربهٔ ایدئولوژیک استکبار جهانی داشته باشد.

در مبانی نظری «گفتگوی تمدن ها» که از سوی جمهوری اسلامی ایران در اواسط دههٔ 1990م. در محافل بین المللی از جمله یونسکو مطرح شده، چنین آمده است: «گفتگوی تمدنها و سیاست تنش زدایی هدف دیگری را نیز دنبال می کند و آن از میان بردن یک توهم بسیار وحشتناک در عرصهٔ روابط بین الملل است. قدرت های بزرگ غربی، همواره توهم وجود یک دشمن بزرگ را ایجاد کرده اند و از طریق آن توانسته اند بسیاری از رفتارهای غیرعادلانهٔ خود در دنیا را توجیه کنند». نکتهٔ حائز اهمیت در این دکترین آن است که کشورمان حداقل سه دههٔ متوالی با یکی از بزرگترین توهمات ساخته و پرداختهٔ قدرت های غربی، یعنی همانا ایران هراسی، دست بگریبان می باشد.

مولفه های اصلی ایران هراسی، که از سوی رسانه های غربی خصوصاً آمریکایی اشاعه داده می شودعبارتند از:

- حقوق بشر و آزادی های دموکراتیک، گفتگوی بین ادیان اگر موضوعاتی همچون رویکردهای مبتنی بر قانون اساسی کشور و مواضع عقیدتی نظام جمهوری اسلامی ایران در قبال حقوق اساسی و مردمسالاری دینی را شامل گردد می تواند بسیاری از شبهات اذهان عمومی و سم پاشی های سیستماتیک سردمداران حقوق بشر مندرج در گزارشات به اصطلاح «حقوق بشری» را مرتفع و خنثی سازد.
- موضوع هسته ای ایران، یکی از مولفه های مهم ایران هراسی است که طی آن ایران به تولید سلاح انهدام جمعی متهم می گردد. در گفتگوهای بین ادیان، بیان رویکرد کشورمان در قبال سلاح های کشتار جمعی بر مبنای فتوای امام راحل در باب منع تولید، تهیه و بکارگیری جنگ افزارهای شیمیایی و نیز فتوای رهبر معظم انقلاب در خصوص منع تولید، تهیه و بکارگیری جنگ افزارهای اتمی، می تواند موثر واقع گردد. زیرا روحانیون و عالمان دینی مسیحی، خصوصاً ارتودوکس شرقی، به اهمیت سرنوشت ساز فتاوی مراجع عالیقدر در مذهب شیعه، واقفند و طبعاً همچون سیاستمداران متخاصم آنرا به اقتضای امیال سیاسی روز زیر سوال نمی برند.
- حقوق اقلیت های دینی، در گزارشات به اصطلاح «حقوق بشری» در مورد ایران، موضوعاتی در این باب وضعیت اقلیت های دینی و مذهبی در ایران درج می گردد. گفتگوهای بین ادیان اگر با موضوعاتی در مورد تاریخ جوامع اقلیت ها، موقعیت آنها در جامعهٔ اکثریت، حضور و مشارکت این جوامع در عرصه های مختلف کشور، تعداد نیایشگاه ها، مدارس و انجمن های آنها باشد، می تواند با انعکاس صرف واقعیت های موجود، بدور از هیاهوی تبلیغاتی، بسیاری از جوسازی های ایران هراسی را تعدیل نماید.
- چهرهٔ خشن مذهبی، بنیادگرایی و حمایت از تروریسم، که یکی از بی پایه و اساس ترین محورهای ایران هراسی است. فارغ از استانداردهای چندگانه در روش شناسی قدرت های بزرگ خصوصاً آمریکا برای تبیین مقولات بنیادگرایی و تروریسم، روحانیون و عالمان دینی مسیحی، خصوصاً ارتودوکس شرقی و نیز یهودیان سفارادی، شناختی کامل به قرائت نوع دوستانهٔ روحانیون کشورمان از دین که امام راحل به آن اسلام ناب محمدی اتلاق می نمودند، دارا می باشند و آنرا بخوبی از انواع بینش های تکفیری تمیز می دهند. گفتگوهای مستمر بین ادیان با موضوعاتی همچون بنیادگرایی، افراطی گری و مبارزه با تروریسم با محتوای دینی و فلسفی می تواند از تاثیرات این مولفهٔ ایران هراسی بکاهد.

تشریح این واقعیت که در طول تاریخ، در دوره های گوناگون و در دورهٔ پس از انقلاب اسلامی، هیچ گونه تعدی سازمان یافته ای علیهٔ‌ هیچ گروه قومی، دینی و مذهبی در کشورمان رخ نداده، به خودی خود موقعیت منحصر به فرد ایران را در میان سایر کشورهای منطقه و جامعهٔ جهان متمایز خواهد کرد. این واقعیت مهم، در مقام مقایسه با کشورهای دیگر، حقی اخلاقی، دینی و سیاسی برای کشورمان به وجود میاورد تا در امر محکومیت حقوقی و سیاسی بسیاری از فجایع انسانی، نسل کشی ها، تروریسم و انواع جنایات علیهٔ بشر همچون نسل کشی یونانیان، آشوریان، ارامنه، علویان، یهودیان، مسلمانان فلسطین و میانمار، کشتارهای اتمی هیروشیما و ناکازاکی، کشتارهای مسیحیان و ایزدیان در عراق و سوریه، کشتار حوثیان در یمن و غیره، فعالانه تر و موثرتر حرکت نموده تا چهرهٔ واقعی و جایگاه حقیقی کشورمان آشکارتر گردد.